محمد مانی مظفریمحمد مانی مظفری، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

شعر و داستانهای کودکانه برای محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

برق

    کی بود کی بود؟ برق بود، پریز بود دو تا سوراخِ ریز بود یه مورچه ی دیوونه رفت تو سوراخ، دنبال آب و دونه گفتم نرو برق داره این جا با لونه ی شما فرق داره رفت و دیگه برنگشت تا ساعت هفت و هشت حالا براش گریه دارم یه خُرده برق شاید اونو گرفته بُرده   شاعر : ناصر کشاورز ...
31 خرداد 1391

چرا مرا به دنیا آوردی

امسال فريده حسن‌زاده براي شعر «در جواب دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟»- سروده شده به زبان انگليسي - به عنوان نامزد دريافت جايزه ادبي پوشکارت معرفي شد. نامزدهاي جايزه ادبي پوشکارت که هر ساله به بهترين شعر، داستان و نقد ادبي نشريات ادبي مستقل تعلق مي‌گيرد توسط سردبيران جرايد و از ميان کساني انتخاب مي‌شوند که به عنوان poet The Feature انتخاب و معرفي شده باشند. از برندگان اين جايزه ادبي معتبر در دهه‌هاي گذشته مي‌توان به نام‌هايي چون ريموند کارور و تيم ا ُبرين اشاره کرد.   در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟   زيرا سال‌هاي جنگ بود ...
26 خرداد 1391

ماه

  شب که مي شه ماه توي آسمونه يه عالمه شعر قشنگ مي خونه شعراي ماه چيه؟چيه؟ ستاره! دس مي زنم شعر مي خونه دوباره. ...
21 خرداد 1391

بدون عنوان

زنگوله پا،كنار جو راه مي ره زير درختهاي هلو راه مي ره جست مي زند روي دو پا مي زنه زير شاخه ها از رو درخت،چندتا هلو گير مي كنه به شاخ او باغ هلو كه ساكته هميشه پر از صداي حرف و خنده مي شه زنگوله پا،باغ را بهم مي زنه شده درختي كه قدم مي زنه   ...
17 خرداد 1391

روز پدر

پدر خوب من ای فدای روی همچون ماه تو گشته ام من واله و شیدای تو تکیه گاه من تویی هان ای پدر ای پدر کی میشوم همتای تو؟ گر تو می بینی که شعری گفته ام دوست دارم پا گذارم جای تو گرچه می نتوان که جا پایت گذاشت لیک رسوا می شود بدخواه تو آب دریا را اگر نتوان کشید میتوان نوشید از دریای تو ای پدر با من بگو درد دلت تا که من مرهم نهم غمهای تو ای پدر پشت و پناه من تویی پشت من گرم است از گرمای تو ای پدر خونی که در پود من است قطره قطره میکنم اهدای تو روشنی بخش چراغ خانه ای میستایم روح استغنای تو کودکانت چون نهالی رسته اند هست مادر مامن و ماوای تو ای پدر روزت مبارک ای پدر من چه دارم تا بریزم پای تو؟ برگرفته از سایت بیتوته ...
9 خرداد 1391

کتاب قصه ام کو؟

    کتاب قصه ام کو؟ همان كه عكس گل داشت همان كه روی جلدش دو گربه تپل داشت     **********     كنار گربه ها بود دو جوجه طلایی كتاب قصه من به من بگو كجایی     ***********     كاشكی یادم می آمد ترا كجا گذاشتم هنوز ترا نخواندم چون كه سواد نداشتم   ...
9 خرداد 1391

رنگ سبز

من رنگ سبزم برگ درختم گاهی لباسم بر بند رختم من سبز هستم رنگ بهارم هم پیش گلها هم پیش خارم من رنگ گوجه رنگ خیارم من رنگ برگم رنگ بهارم. شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد) ...
9 خرداد 1391

من بابا را دوست دارم

  من بابا را خيلي دوست دارم باباي خوب و پيرم دستش را من مي‌گيرم چه خوب و مهربان است چه قدر خوش‌‌زبان است آن ريش مثل برفش بامزه كرده حرفش چين و چروك رويش رنگ سفيد مويش بابا را كرده زيبا اندازه‌ي يك دنيا شب‌ها كه آيد خانه با گفتن فسانه در چشم ما كند خواب تا صبح پيش از آفتاب به احترام بابا با هم مي‌كشيم هورا به مناسبت این شعر قشنگ یه عکس از کارتون محبوبم سروده عباس یمینی شریف ...
9 خرداد 1391

چتر نی نی

  چتر ني ني يه روز باباي ني ني وقتي اومد به خونه آورد براي ني ني يه چتر بچه گونه حالا ني ني به چترش خيلي علاقمنده گاهي اونو مي بوسه باز ميکنه مي بنده گاهي توي حياطه مي گيره چتر و بالا ولي هنوز يه بارون نيومده تا حالا هر روز به ابرهاي ميگه: بارون بشين ببارين فکر ميکنم که اصلا چترمو دوست ندارين ! ...
3 خرداد 1391

برف های سردتر

  برف هاي سرد تر ني ني توي حياطه چشمش به آسمونه منتظره برف بياد از ابر دونه دونه به ابر ميگه :چرا کم برف مي آري واسه مون زمستونه ! لم نده بي کار توي آسمون برف هاي ديروز تو هي چيکه چيکه آب شد آدم برفي اي که ساخته بودم خراب شد برف هاي سردتر بريز توي حياط خونه برفي که زود آب نشه يکي دو روز بمونه ...
3 خرداد 1391